امامعلي عليه السلام اسوه اسي جامع و انساني است كه عظمت خرد و توان منديهاي روحي - رواني او، وي را الگويي هميشه جاودان براي امروز و فردا و فرداهاي تمامي جوامع ساخته است...
الف - آيه 61 از سوره 3 (آل عمران):
«فمنحاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءكم
ونساءنا ونساءكم وانفسنا وانفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين» .
هرگاه بعد از علم و دانش كه [در باره ي مسيح] به تو رسيده [باز ] كساني ستيزبا تو برخيزند، به آن ها بگو: «بياييد فرزندان مان و فرزندان تان و زنان
مان و زنان تان و خودمان و خودتان را بخوانيم آن گاه مباهله مي كنيم و
نفرين ايزد را بر دروغ گويان قرار دهيم.
مباهله،به معناي «رها كردن و قيد و بند را از چيزي برداشتن » است; يعني، بنده را
به حال خود گذاشتن و عاقبت كار او را به دست ايزد سپردن.
تفسير آيه در كلام اهل سنت
انبوهبي شماري از مفسران اهل سنت «ابناءنا» در آيه را اشاره به حسن و حسين
عليهما السلام و «نساءنا» را فاطمه و «انفسنا» را اشاره به علي عليه السلامدانسته اند. كه نشان از چشم گيري مقام علي عليه السلام در عرصه ي اثر
بخشيدن به نفرين بر دشمنان و آشكار شدن حق، و در كنار رسول الله بودن و حتيهمانند جان او گرديدن، دارد (1) .
ب - آيه 1- 3 از سوره 70 (معارج):
«سأل سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع من الله ذي المعارج» .
پرسندهاي از عذابي فرود آينده، پرسيد كه ويژه ي كافران است و هيچ كس نمي تواند
آن را دفع كند، از سوي ايزد ذي المعارج - صاحب فرشته گاني كه بر آسمان ها
صعود مي كنند.
امام علي عليه السلام اسوه اي جامع و انساني است كه عظمت خرد و توان منديهاي روحي - رواني او، وي را الگويي هميشه جاودان براي امروز و فردا و فرداهاي تمامي جوامع ساخته است...
امام علي عليه السلام اسوه اي جامع و انساني است كه عظمت خرد و توان
منديهاي روحي - رواني او، وي را الگويي هميشه جاودان براي امروز و فردا و
فرداهاي تمامي جوامع ساخته، به گونه اي كه پيروان شيعي و شيفته ي او را در
تمامي عصرها و نسل ها، سر بلند و خرسند كرده است.
به يقين، برجسته
گي شخصيت آن حضرت، آن گاه چشم گيري خاصي مي يابد كه در سخنان و ديدگاه هاي
ديگران تجلي كند كه چنين باوري، دست مايه اي گران بار در هنگام سخن وري
بوده و لذت خاصي در كلام شيعيان مي آفريند همچنين در بحث ها و گفت و شنودهابا صاحب نظران ديگر مذاهب و يا در عرصه هائي مختلف مانند حج و عمره دلائل
نيرومندي بر حقانيت شيعه خواهد بود.
در اين جا، چند آيه از آيات قرآن و ديدگاه هاي اهل سنت را درباره ي شان نزول هر يك از باب نمونه بيان مي كنيم:
درباره شخصيت على بن ابي طالب، از حقيقت ناشناخته او صحبت كنيم، يا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلًا على- عليه السلام- يك بشر ملكى و دنيايى است كه ملكيان از او سخن گويند يا يك موجود ملكوتى است كه ملكوتيان او را اندازهگيرى كنند؟ اهل عرفان درباره او جز با سطح عرفانى خود و فلاسفه و الهيون جز با علوم محدوده خود با چه ابزارى مىخواهند به معرفى او بنشينند؟تا چه حد او را شناختهاند تا ما مهجوران را آگاه كنند؟
ضرت امير عليه السلام در مورد كلام الله مجيد مي فرمايد:
«فتجلي لهم سبحانه في كتابه من غير أن يكونوا رأوه بما أراهم من قدرته ...» (1)
يعنيخداوند در لابلاي آيات قرآن و سطور آن خود را به بندگان نشان داده است چراكه هر كس را از سخن او مي توان شناخت «از كوزه برون همان تراود كه در اوست».
و نيز ايشان فرموده: «المرء مخبوء تحت لسانه»(2) «تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد.»
و باز همان حضرت فرموده است كه «رسولك ترجمان عقلك و كتابك أبلغ ما ينطق عنك»(3) يعني فرستاده تو نشان دهنده ميزان رأي و انديشه و عقل توست و نوشته تو نيز رسا ترين گوينده اي است كه از جانب تو سخن خواهد گفت.
بهنظر نگارنده اين سطور، بالاترين مصداق اين كلمات حضرت، خود ايشانند و همانطور كه به فرموده آن حضرت، خداوند در قرآن متجلي است، روح بلند خود آن حضرت نيز در لابلاي كلمات اعجاز آميز نهج البلاغه براي ما تجلي مي كند. اگركسي با نهج البلاغه مأنوس باشد اين مدعا را به راحتي تصديق مي نمايد.
آنوقت كه در زمينه زهد و بي رغبتي به دنيا سخن مي گويد گويي شخصي است كه ابدا از لذات دنيا خبر ندارد و هيچ كس اگر امام علي عليه السلام را نشناسد باورش نمي شود كه او حاكم سرزمين وسيع اسلامي بوده است و وقتي در مورد مرگ وعالم برزخ سخن مي گويد گويي از آن عالم برگشته يا آن را عيانا مشاهده مي نمايد. چنانچه خود در مورد متقين فرمود: «فهم و الجنة كمن قد رءآها ... .» (4)
بخش زيادي از منابع تاريخ صدر اسلام به بيان روايات و حكايات مربوط به فضائل اميرالمومنين عليه السلام اختصاص دارد. كاركرد اصلي اينگونه روايات زياد كردن توجه مخاطبين به جايگاه آن حضرت و ايجاد زمينه براي پذيرش فرمايشات و موضعگيري هاي ايشان است. علاوه بر آن مطالعه فضائل و مناقب امامسبب مي شود تا محبت قلبي مومنان نسبت به ايشان راسختر گردد، محبتي كه بر اساس روايات ارزش بسيار زيادي در درگاه الهي دارد. از همين رو مي بينيم كه بسياري از علماي ما – همچون علامه حلي (متوفي726 ه)- و حتي عده اي از دانشمندان بزرگ اهل سنت - همچون حاكم نيشابوري (متوفي405 ه) و اخطب خوارزمي(متوفي568 ه) - به جمع آوري فضائل و مناقب ايشان اقدام كرده اند.
به تبعيت از روايات مذكور، شعراي يرجسته ما هم اشعار زيبايي در فضيلت امام سروده اند كه پيوسته مورد توجه علاقه مندان بوده است.
جالباست كه با وجود فشارهاي دشمنان امام در مورد كتمان فضائل حضرت و از بين بردن شيعيان و ارادتمندان و همچنين ترس حاكم بر بسياري از پيروان ايشان در نقل اينگونه مطالب، باز هم حجم بسيار زيادي از ميراث تاريخي ما را مباحث فضائل تشكيل مي دهد.
همچنين دشمنان تلاش مي كردند با جعل مناقب و فضايل موهوم براي ديگران از تاثيرگذاري روايات معتبري كه براي امام است جلوگيري نمايند. از همين روست كه مي بينيم در بسياري از كتب روايي اهل سنت در كنار بابي كه براي نقل فضايل حضرت نوشته شده است، ابوابي هم براي ذكر فضائل ديگران وجود دارد و حتي چه بسا فضايل برخي از خلفا پررنگتر از امام نگاشته شده است. البته ما معتقد نيستيم كه ديگر صحابه فضائلي نداشتند يا اينكه نبايد فضائل آنها را در كتب نقل كرد. لكن معتقديم كه اگر پژوهشي منصفانه صورت گيرد مشخص مي شود كه فضائل امام در قياس با آنان همچون فضيلت نور خورشيد بر نور ستارگان است .
غدير از اساسىترين برنامه هاى پيامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شكوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجةالوداع آخرين رسالت خويش را انجام داد. زيرا خدايش فرموده بود:
" يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين."(مائده/67)
اى پيامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى؛ خداوند تو را از گزند مردم نگه مىدارد. خداوند گروه كافران را هدايت نمىكند. (1)
در پى اجراى اوامر پروردگار و معرفى وصى و جانشين خود على بنابىطالب(ع) آيه اكمال دين: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا؛ امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم» نازل (2)و روزغدير جشن ولايت و وصايت شد.
اهل بيت پيامبر و امامان بر حق شيعه، كه نگاهبان اسلام حقيقى بودند و سعى داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتى بهره بردند تاغدير را زنده بدارند و آن خاطره گرامى و به ياد ماندنى را مطرح كنند؛ زيرا در تابش آفتابغديراهداف والاى پيامبر جامه عمل پوشيد و براى فتنهانگيزى كج انديشان فرصت باقى نماند.
نگاهى گذرا به سيره فاطمه و اميرمؤمنان عليهماالسلام و ديگر امامان راستين شيعه ما را با اهميت واقعه غدير و نقش عظيم و سرنوشتساز آن هدايت و نيكبختى بشر آشنا مىسازد.
راويان، نويسندگان و مفسران اهل سنت و شيعه به واقعه غدير و آيات نازل شده درآن توجه بسيار داشتهاند. برخى از علماى شيعه مانند علامه طبرسى روايات(3) نزول آيه تبليغ(4)در سرزمينغدير را مشهور دانستهاند. از اهل سنت ابوالقاسم عبيدالله بنعبدالله حسكانى، از دانشمندان اهل سنت، نيز همين را مطرح مىكند. او احاديثغدير را در دوازده جزوه دسته بندى كرده، آن را «دعاء الهداة الى اداء حق الموالاة» ناميده است. (5)
ابوالعباس احمد بنمحمد بنسعيد مشهور به ابنعقده - مورد اعتماد مذاهب چهارگانه اهل سنت - دراين باره كتابى به نام «حديث الولاية»(6)تدوين كرده است.
علامه امينى نيز كتاب گرانسنگ «الغدير» را، در يازده مجلد، به رشته نگارش درآورد. آنچه در مجموعه اين آثار جلب توجه مىكند موضعگيرى آشكار ائمه اهل بيت عليهم السلام درباره اين واقعه مهم است، موضعگيريهايى كه ازاهميتغدير و نقش آن در سعادت بشر پرده برمىدارد. دراين مقاله به بررسى بخشى از اين موضعگيريها مىپردازيم:
احاديث دوازده جانشين
مولاي متقيان علي عليه السّلام الگوي تمام نماي سيره رفتاري پيامبرعظيم الشأن اسلام صلي الله عليه وآله است. امـام عـلى عـليـه السـّلام تـلاش مـى كـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله بـخـورد و بـيـاشـامـد و زنـدگـى كـنـد.
امام على عليه السّلام تهيدست نبود، از دسترنج خود توليد فراوانى داشت وقتى فقراء و يـتـيـمـان را دعـوت مـى كرد، بر سر سفره انواع غذاهاى رنگارنگ مى گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها مى كرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشك مى خورد.
احنف بن قيس مى گويد:
روزى بـه دربار معاويه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شيرين پيش من آوردند كه تعجّب كردم .
آنگاه طعام ديگرى آوردند كه آنرا نشناختم .
پرسيدم : اين چه طعامى است ؟
معاويهجواب داد: ايـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهيّه شده ، آن را با مغز گوسفند آميخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِيشكر در آن ريخته اند.
احنف بن قيس مى گويد: در اينجا بى اختيار گريه ام گرفت و گريستم .
معاويه با شگفتى پرسيد: علّت گريه ات چيست ؟
گفتم: به ياد على بن ابيطالب عليه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسيد. فرمود : ميهمان من باش .آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.
امير مؤمنان عليه السلام مي فرمايد:
«از آن لحظه كه پيامبر خداصلي الله عليه وآله رحلت كرد همواره مظلوم بوده ام (1).
ابن شهرآشوب روايت مي كند كه حضرت بر منبر نرفت، جز آن كه در پايان كلامش، پيش از پايين آمدن از منبر اين جمله را مي فرمود:
مازلت مظلوما مذ قبض رسول الله صلي الله عليه وآله حتي يومنا هذا. (2)
روزي يك نفر اعرابي در بين سخنان حضرت عليه السلام فرياد زد:
«وا مظلمتاه ».
حضرت علي عليه السلام او را به حضور طلبيد، هنگامي كه نزديك شد، به او فرمود:
به تو يك بار ستم شده است و به من به تعداد مدر و وبر ظلم شده است. (3)
مدر به معني كلوخ و وبر به معني كرك حيوانات است، و اين كنايه از كثرت است. و در روايتي اين اضافه آمده است:
هيچ خانه اي از عرب نيست، جز اين كه مظلمه و حق من بر گردنشان است واز هنگامي كه اين جا نشسته ام، همواره مظلوم بوده ام. (4)
مظلوميتاميرالمؤمنين عليه السلام به يك جهت محدود نمي شود و همواره در جهات مختلف، اين مظلوميت ساري و جاري بوده است. يكي از اين جهات مظلوميت، عدم درك صحيح از معارف و مقاماتي است كه پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله اسلامبراي آن حضرت عليه السلام برشمرده اند. اين مظلوميت، علاوه بر آن حضرت به شيعيان و دوستان حضرت اميرعليه السلام نيز سرايت كرده است و همواره در طول تاريخ عده اي كه اكثرا عداوت و غرض سوء داشته اند اقسام تهمت ها و افتراها را به شيعيان نسبت مي دهند. متاسفانه اين اقدامات ناپسند تا زمان حاضر نيز ادامه يافته است.
فردي در جريده اي با متهم كردن شيعه و امام علي عليه السلام مقاله اي نوشته، كه ادب مانع نقل آن است.
از اين رو تنها قطعه هايي را كه اين نويسنده آن ها را تخطئه و مسخره كرده است مي آوريم:
«اعتقادبه اين كه هر كه ولايتش درست نباشد، نماز و روزه و ساير اعمال عباديش نيز درست نيست، اعتقاد به اين كه قرآن واقعي در دست ما نيست... اعتقاد به اين كه هر كس حب ائمه را در دل داشته باشد، همه گناهانش بخشيده شده و وارد بهشتمي شود و هر كس حب آن ها را نداشته باشد، روي بهشت را نخواهد ديد... (5) »
متاسفانهايشان هيچ سند و مدركي از شيعه ارايه نداده است و گرچه اين نسبت ها به اينصورت، درست نيست و آميخته با تحريف است ولي از آن جا كه مظلوميت امام علي عليه السلام در صحنه تهمت هاي ناروا ريشه اي قديم و قويم دارد، در اين مقاله به احاديثي استناد مي كنيم كه مقبول همه مسلمانان اعم از شيعه و سني باشد و پاسخي در خور به اين نويسنده مي دهيم.
در آغاز توجه به چند نكته ضروري است;
1- قرآن به دليل كلّي گويي و براي پرهيز از تحريف شدن آن به دست دشمنان امام علي عليه السَّلام، از آوردن صريح نام او خودداري كرده است، ولي براساس نظر بيش تر علماي شيعه و سني، نزديك به صد آيه در شأن و مقام و منزلت امام علي عليه السَّلام نازل شده است.
قرآن به عنوان پيام هدايت الهي براي انسان ها، همه ي زير ساخت هاي زندگي مادّي و معنوي آدمي را دربرمي گيرد. اين كتاب جامع به همه ي قلمروهاي زندگي مادّي و معنوي، فردي، اجتماعي، اخلاقي، دنيوي و اخروي توجّه كرده است. به طور طبيعي، همه ي اين مطالب را نمي توان در يك كتاب و به صورت تفصيلي بيان كرد، بلكه ناگزير مي بايست اصول كلّي و محوري و راه گشا به عنوان متن تغيرناپذير آورده شود. تفصيل شاخه هاي فرعي آن نيز بر عهده ي پيامبران و جانشينان راستين او و عقل و درايت مردم هدايت شده، واگذار مي گردد.{ علوم قرآن، سعيدي روشن، ص 622. }
پس چون بناي قرآن بر بيان كليات است، در همه ي مسايل حتّي درباره ي خود قرآن و خداوند نيز به جزئيات آن نمي پردازد. هم چنين درباره ي نبوت و رسالت، به طور سربسته و بدون وارد شدن به جزئيات آن، به مطالبي اشاره مي كند. حتي از ميان انبوه مسايل اخلاقي و اجتماعي، تنها به امور مهمّ آن پرداخته است. در مسأله ي امامت نيز كه قرآن، اهميت ويژه اي براي آن قايل بوده و آن را آخرين مرحله ي سير تكاملي انسان شمرده است، به صورت كلّي، سخن مي گويد.
از جمله رويدادهاي تاريخي كه زبان به زبان نقل شده است، اين است كه پيامبر (ص) در سال دهم هجري (632 م) حجة الاسلامي به جا آورد كه در تاريخ به حجة الوداع معروف است.و در انجام مراسم آن حجبه رهبري پيامبر (ص)، دهها هزار تن از مسلمانان شركت كردند.
غدير پيوند ناگسستني بامسئله ولايت دارد.اين ويژگي سبب شده است كه روز اعلام رسمي ولايت اميرمومنان (صلوات اله عليه) ازسوي نبي مكرم اسلام(صلي الله عليه وآله) راعيدغديرنام گذاري نموده اند. حادثه اي كه در 18 ذي حجه درصحراي غديراتفاق افتاد حادثه ي بس عظيمي بود كه تاريخ علي رغم بدعملي هايعده اي نتوانسته است آن رامخفي نميايد. درك صحيح وواقع بينانه از اين واقعه مستلزم وقوف به سخنان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در روز مذكور است، ازينرو فرازهاي از اين سخنراني دراين نوشتار بررسي گرديده است.
راز عظمت روز غدير