دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 58659
تعداد نوشته ها : 33
تعداد نظرات : 5
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

اشاره

قرآنکریم به فضیلت و ولایت امام علی (ع) تصریح کرده است. مفسران و اندیشمندان شیعه و نیز برخی از مفسران و علمای اهل سنت به شرح این آیات پرداخته و دلالت آنها را به عظمت و جایگاه رفیع امام علی (ع) مسلم دانسته اند. عظمت امام علی (ع) همواره مورد توجه تعداد زیادی از اندیشمندان اهل سنت قرار گرفته به طوری که علمای شیعه معمولاً برای اثبات ولایت امام (ع) از منابع اهل سنت بهره جسته اند، سپس با نقد و بررسی نظرات آنان دلایلی بر ولایت و فضیلت امام علی (ع) اقامه کرده اند. مقاله پیش رو نیز بر همین روال و به روش کتابخانه ای به بیان دیدگاه امام فخر رازی در این باره پرداخته و سپس به نقد و بررسی آرای وی می پردازد.

استناد به احادیث امام علی (ع)

فخررازی بر این باور است که در نمازهای یومیه باید آیة «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» را به صورت جهر قرائت کرد و برای بیان نظریه خود به حدیث امام علی (ع) استناد می نماید. «کانَ علی بن ابیطالب (علیه السّلام) یقول: یا مَن ذکره شرفٌ للَّذاکرین؛[1] ای کسی که ذکرش موجب شرف برای ذکر کننده است» با توجه به این عبارت چگونه شایسته است برای انسان عاقل که آن را آهسته بخواند؟

فخر رازی سخن امام علی (ع) را بر دیگر اقوال ترجیح می دهد و این نشان دهنده آن است که به مقام علمی امام علی (ع) کاملاً واقف است.

دوشنبه 1393/8/19

 شيعه كه باورهاي خود را از عقل و نقل؛ يعني قرآن و روايتهاي معتبر مي گيرد، معتقد است كه مقامِ قانون‏گذاري تنها از آنِ خداوند متعال است و بس ؛ دليل اين باور، آياتي از قرآن كريم است كه با صراحت تمام مي گويد: إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ [1]؛ حكم كردن، فقط ويژه خداي متعال است.
زيرا حكم در هر امري جز از سوي كسى كه مالك و متصرف به تمام حقيقت آن باشدصحيح و عملي نيست. در تدبير امور عالم و تربيت بندگان هم، مالكى حقيقى و مدبرى واقعى جز خداى سبحان وجود ندارد؛ بنابراين حكم هم به معناي حقيقي كلمه، تنها از ناحيه خداوند متعال روا خواهد بود.[2]

ونيز معتقد است حقِّ تعيين پيامبر فقط مخصوص خداي سبحان است و نقش مردم نسبت به پيامبر و پيام الهي، ايمان آوردن و عمل نمودن و حفظ آن است و در محدوده انتخاب و نصب جانشين و رابط بين خدا و مردم،  هيچكاره اند ؛ زيرا تنها خدا مي داند كه چه كسي صلاحيت، قابليت و توانايي انجام اين ماموريت رادارد:

دسته ها : قرآن وغدير
يکشنبه 1393/8/4
شنبه 1393/7/19

 امام علي(ع) را بايد نمونه راستين يك فرد پايبند به موازين اخلاقي و الگويبرجسته‌ جوانمردي برشمرد و اين نكته چنان كتمان‌ناپذير است كه علاوه بر شيعيان، تمامي فرق اسلامي و همچنين بيشتر عرفا و پيروان طريقت‌هاي عرفاني ايشان را سرسلسله‌ جوانمردان مي‌خوانند.
بسياري از خاورشناسان غربي كه كند و كاو در تاريخ و فرهنگ ديرين مشرق‌زمينرا پيشه‌ خويش كرده‌اند نيز فضايل اخلاقي امام را ستوده و درباره آن بسيارنگاشته‌اند.
برابر تاريخ، از جمله فضايلي كه امام علي(ع) همواره دلبسته آن بوده‌ و مشوق ديگران نيز بوده‌اند تا آن را رعايت كنند، مساله عدالت و تلاش در گستردن آن است. نگارنده بر آن باور است، در جهت درك هر چه بهتر موضوع يادشده از 2 منبع اصلي مي‌توان ياري جست:
الف: كتاب‌هاي معتبر تاريخ اسلام چون تاريخ طبري، تاريخ ابن‌اثير، اخبارالطوال دينوري و....
ب: كتاب نهج‌البلاغه كه بر مجموعه عظيمي از مكتوبات و فرمايشات امام علي(ع) مشتمل است.
آنچه واكاوي و جستجو در منابع يادشده به دست مي‌دهد آن است كه علي(ع) عدل را «رستگاري و كرامت»، «برترين فضايل»، «بهترين خصلت» و «بالاترين موهبت الهي» پنداشته و آن را «مأنوس خلايق» و رعايت آن را موجب «افزايش بركات» دانسته‌اند. درحقيقت، به باور آن حضرت، جوهره و هسته اصلي ايمان، عدالت استو تمام خوبي‌ها از آن سرچشمه مي‏گيرند.
عدالت محكم‌ترين اساس و بنياني است كه در نظام اجتماعي وجود دارد. پروردگار يكتا عدالت را سبب قوام امور زندگاني مردم قرار داده تا از ظلم، نابساماني و گناه درامان بمانند و احكام و قوانين به وسيله عدالت، احيا و اجرا گردند.
سراسر نهج‌البلاغه مشحون است به آن‌كه عدالت يكي از اركان اصلي تشكيل‌دهنده انديشه امام بوده وعدالت در نهج‏البلاغه به صورت يك فلسفه و نظريه اجتماعي، سياسي و اقتصادي مورد توجه قرار گرفته است. اين مفهوم را مي‏توان واجد سه بعد اصلي: الف) وحدت‏گرايي و آزادمنشي، ب) حقوقي و سياسي، ج) اقتصادي و مديريت يا سازماني،پنداشت. البته هر يك از اين ابعاد نيز خود واجد زيرشاخه‌هايي پيوندي هستند.
يكي از مهم‌ترين اسناد تاريخي در مفهوم و سياست‏گذاري عدالت، فرمان امام علي(ع) به مالك اشتر فرماندار مصر است. اين سند به تنهايي تمام جوانب اصل وحدت‏گرايي و آزادمنشي، اصل حقوقي و سياسي و اصل اقتصادي، مديريت و سازماني را به طور شيوا و جالبي خلاصه مي‏كند و درآن مراتب فرمانداري و حكومت در الگوي يك‌گفتار و سياست‏گذاري عدالت به زيبايي و فصاحت كلام بيان شده است.
محوريت اين فرمان در برقراري عدالت و ابعاد چهارگانه آن عبارت از خداسالاري، مردم‏سالاري، شايسته سالاري و ديوان سالاري است. امام علي(ع) دراين يادداشت و سند مهم در واقع نظريات، الگو و تئوري خود را درباره عدالت به صورت يك فرمان سياست‏گذاري به فرماندار مصر پياده كرده است.

سه شنبه 1393/4/10

دربارهاميرالمؤمنين عليه السلام، قريب هزار و چهارصد سال است كه گويندگان و نويسندگان و متفكران و شعرا و مرثيه سرايان و مدّاحان اهل بيت و همه - از مسلمان و غير مسلمان، ازشيعه وغير شيعه- سخن گفته اند و تا ابدالدهرهم خواهند گفت؛ ولي درباره اين بزرگوار، به قدري دايره ي سخن، گسترده است كه از هر طرف وارد شويم، ناگفته هايي را مشاهده مي كنيم.
من فكرمي كردم كه اگر بخواهيم امروز يك جمعبندي از شخصيت اميرالمؤمنين عليالسلام ارائه بكنيم، چه بايد بگوييم. منظورم آن جوهر ملكوتي و غير قابل دستيابي آن انسان الهي نيست كه امثال بنده به آن راهي نداريم؛ منظورم همان بخشي از چهره و هويت و شخصيت اوست كه انسانها مي توانند درباره ي آن ببينند، بينديشند واحياناً سر مشق بگيرند. ديدم كار يك خطبه و يك ساعت و اينها نيست؛ اين شخصيت، ابعاد خيلي عظيمي دارد. «هو البحرمن اي النواحي اتيته »!(1) نمي شود يك جمعبندي به دست مخاطب داد؛ كه بگوييم اميرالمؤمنين،اين است.
بله، مي توانيم از ابعاد مختلف وارد بشويم و به قدرفهم و همت و بصيرت خودمان، چيزي درباره ي اين بزرگوار عرض بكنيم. من فكركردم، ديدم شايد بشود صد صفت- كه همين تعبير صد، در بعضي از روايات هم آمده است - صد خصوصيت در اميرالمؤمنين پيدا كرد؛ چه خصوصيا ت معنوي، مثل علم آن حضرت، مثل تقوا، زهد، حلم و صبرآن حضرت كه خصال نفساني اوست، چه خصوصيات رفتاري او به عنوان يك پدر، يك شوهر، يك شهروند، يك سرباز، يك فرمانده و يك حاكم؛ يا خصوصيات آن حضرت در برخورد با مردم: يك انسان متواضع، عادل، تدبير كننده ي كارهاي مردم و يك قاضي
شايد بشود صد صفت اين جوري براي اميرالمؤمنين شمرد؛ كه اگركسي بتواند اين صد صفت را با بيان جامعي، گويا و رسا بيان كند، اجمالاً توانسته است صورت نسبتاً كاملي ازاميرالمؤمنين، ارائه بدهد. منتها دايره ي اين صفات هم به قدري باز، وسيع و گسترده است كه براي هر كدام، اقلاً بايد يك كتاب نوشت.
فرض بفرماييد ايمان اميرالمؤمنين، مورد نظر باشد، البته آن خصوصيتي كه من مي خواهم درباره ي آن عرض بكنم، ايمان نيست، بعد عرض خواهم كرد؛ ليكن اميرالمؤمنين، يك انسان مؤمن بود، يعني يك فكر، يك ايمان و يك عقيده، در اعماق وجود او راسخ بود. خوب، اين ايمان را با ايمان چه كسي مقايسه كنيم كهعظمت ايمان اميرالمؤمنين معلوم بشود؟ خود او مي فرمايد: «لو كشف الغطاء ماازددت يقيناً»؛(2) اگر پرده ي غيب برافتد و من غيب - يعني ذات مقدس باري تعالي، فرشتگان، بهشت، جهنم و همه ي آنچه را كه اديان از غيب وملكوت اين عالم بيان كرده اند - را با همين چشم ظاهري ببينم، يقين من از آنچه هست، بيشتر نخواهد شد.

سه شنبه 1393/4/10

فيلسوف شهير و حكيم فرزانه، علامه شهيد مطهري(ره) كتابي دارد به نام “جاذبهو دافعه علي(ع) “ اين كتاب مشتمل است بر يك مقدمه و دو بخش، در مقدمه، كلياتي درباره جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه انسان‌هابه طور خصوص بحث شده است. در بخش اول جاذبه علي(ع) كه همواره دل‌هايي را به سوي خود كشيده و مي‌كشد و فلسفه آن و فايده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. دربخش دوم، دافعه نيرومند آن حضرت كه چگونه عناصري را به سختي طرد مي‌كرد توضيح و تشريح شده است. استاد شهيد در اين كتاب ثابت نموده كه علي(ع) دو نيرويي بوده است و هركس كه بخواهد در مكتب او پرورش يابد بايد دو نيرويي باشد. با اين مقدمه كوتاه اينك فرازهايي از ديدگاه آن شهيد بزرگوار را پيرامون شناخت وي از شخصيت ملكوتي حضرت علي(ع) به صورت اختصار خواهيم آورد؛
1. تاثير علي(ع) بر روي انسان‌ها: يكي ازجوانب و نواحي وجود اين شخصيتعظيم، ناحيه تاثير او بر روي انسان‌ها به شكل مثبت يا منفي است و به عبارتديگر “جاذبه و دافعه” نيرومند اوست كه هنوز هم نقش فعال خود را ايفا مي‌نمايد.
2. امتياز اساسي علي(ع:) امتياز اساسي علي(ع) و ساير مرداني كه از پرتو حق روشن بوده‌اند اين است كه علاوه بر مشغول داشتن خاطرها، به دل‌ها و روح‌ها نور و حرارت و عشق و نشاط و ايمان و استحكام مي‌بخشند.
3.خاصيت و مكتب علي(ع:) در علي(ع) هم خاصيت فيلسوف است و هم خاصيت رهبر انقلابي و هم خاصيت پير طريقت و هم خاصيتي از نوع خاصيت پيامبران مكتب او هم مكتب عقل و انديشه است و هم مكتب شور و انقلاب و هم مكتب تسليم و انضباطو هم مكتب حسن و زيبايي و جذبه و حركت.
4. بيان اوصاف علي(ع:) پيش از آنكه امام عادل براي ديگران باشد و درباره ديگران به عدل رفتار كند خود شخصا موجودي متعادل و متوازن بود. كمالات انسانيت را باهم جمع كرده بود. همانديشه‌اي عميق و دور رس داشت و هم عواطفي رقيق و سرشار، كمال جسم و كمال روح را توام داشت. شب هنگام عبادت از ماسوي مي‌بريد و روز در متن اجتماع فعاليت مي‌كرد. روزها چشم انسان‌ها مواسات و از خودگذشتگي‌هاي او را مي‌ديدو گوش‌هايشان پند و اندرزها و گفتارهاي حكيمانه‌اش را مي‌شنيد و شب چشم ستارگان اشك‌هاي عابدانه‌اش را مي‌ديد و به گوش آسمان مناجات‌هاي عاشقانه‌اش را مي‌شنيد. هم مفتي بود وهم حكيم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعي، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضي بود و هم كارگر، هم خطيب بود و هم نويسنده، بالاخره به تمام معني يك انسان كامل بود با همه زيبايي‌هايش.

علي (ع) بزرگترين معلم وحدت است. چون در حالي كه خار در چشم و استخوان در گلويش بود، باز هم به خاطر مصلحت و وحدت اسلام سكوت كرد. سياست اميرالمومنين(ع) دفاع از مسلمين در برابر دشمنان اسلام و وحدت اسلامي و گفتگوي انتقادي غيردشمنانه در درون جهان اسلام بوده است. ما هم بايد همان كاري كه اميرالمومنين (ع) انجام داد، انجام دهيم.

از نظر ما صاحب حق و اولين معترض علي(ع) است. اما خود ايشان در نامه ۶۲ نهج البلاغه مي فرمايد:
وقتيرسول خدا«ص» از دنيا رفتند بين مسلمانان بر سر حكومت پس از ايشان اختلاف افتاد. من ابتدا باور نمي كردم كه در اين زمينه اختلافي پيش آيد ولي اين كار انجام شد. من اعتراض كردم. اول بيعت نكردم. چيزهايي را به يادشان آوردمكه خود تاييد كردند. اما بعد ديدم كه جريان تضعيف اصل اسلام و قرآن در حالتقويت است. خيلي از تازه مسلمان ها به ارتداد افتادند. ترسيدم كه موج ارتداد تقويت شود و اصل دين خدا به خطر بيفتد. ترسيدم از اينكه اگر در اين لحظه به خاطر اسلام فداكاري نكنم و اجازه بدهم بين مسلمين جنگ داخلي رخ بدهد، اصل اسلام در خطر مي افتد. من بايد انتخاب مي كردم بين خلافت و بقاي اصل اسلام. اگر در اين شرايط بر حق خود پافشاري كنم، اسلام در خطر مي افتد.اگر حكومت به دست من بيفتد بعد از چندسال تمام مي شود اما اگر اسلام ضربه بخورد ديگر قابل برگشت نيست. من در آن زمان به تكليف خود عمل كردم و بيعت كردم و اجازه ندادم كه باطل پيشروي كند و حق زائل گردد. (نقل به مضمون)
اسلام با كمترين غفلت تباه مي شد
ابنابي‌الحديد نقل مي‌كند كه در جنگ جمل، حضرت امير (ع) از كوفه به سمت بصره مي آمد و فرمود: من به خلفا انتقاد داشتم اما ديدم تحمل آن وضعيت در عين سختي، حتما بسيار مهم تر است از اينكه من با آنان درگير شوم و بين مسلمين درگيري داخلي بوجود بيايد و سبب خونريزي ميان آنان شود. ديدم مردم تازه مسلمان شده اند و اگر من بر سر حكومت – كه حق ماست – درگير شوم، تازه مسلمانان اينگونه برداشت مي كنند كه اصحاب پيامبر بعد از وي براي قدرت به جان هم افتاده اند. دين مانند مشك پر از شيري است كه بسيار آسيب پذير است وبا كمترين غفلت تمام آن تباه و فاسد خواهد شد.
در «المناقب» آمده كه ابوالطفيل عامر بن وائله نقل مي كند كه در روز سقيفه علي با آن اتفاقات مخالف بود. اما وقتي با ابوبكر بيعت شد، از علي شنيدم كه گفت به خدا سوگند من از او شايسته تر به حكومت بودم اما شنيدم مردم با ابوبكر بيعت كردند و تبعيت كردم. چون ترسيدم كه اگر بر سر حكومت درگير شوم، مردم دوباره كافر شوند و مسلمانان عليه هم شمشير بكشند.

پنج شنبه 1393/3/15

فتح ايران به وسيله خليفه دوم اتفاق افتاد، به طور طبيعي ايراني ها بايد طرفدار همان خليفه دوم باشند، ولي از همان ابتدا عشق علي(ع) در ايراني ها ايجاد شد و نگرش خاصي به شيعه در ذهن آنان شكل گرفت.  آيت‌الله سيد محمدجواد علوي بروجردي، امروز در ديدار دانشجويان غيرايراني، ايران شناسي، با اشاره به قدمت تاريخيو غناي تمدن و فرهنگ ايران، اظهار داشت: ايران داراي تمدني طولاني و وسيع است كه نبايد به هيچ وجه مغفول بماند. ما در ايران در زمان ساساني و قبل ازآن شخصيت هاي بزرگي داشتيم كه امروز هم در دنيا نام آور هستند؛ كوروش يك فرمانده است، اما فرماندهي كه در سطح جهاني درخشيد.
اين استاد حوزه با اشاره به پيوند ايران با فرهنگ تشيع، گفت: ايران با شيعه گره خورده و اين نكته اي است كه در مطالعات بايد به آن توجه شود. ما مي دانيم فتح ايرانبه وسيله خليفه دوم اتفاق افتاد، به طور طبيعي ايراني ها بايد طرفدار همانخليفه دوم باشند، ولي از همان ابتدا عشق علي(ع) در ايراني ها ايجاد شد و نگرش خاصي به شيعه در ذهن آنان شكل گرفت.

پنج شنبه 1393/3/15

هر چند ائمه(عليهم السلام) جملگي يك نورند، ولي هر كدام درخشندگي و نور خاصّ خود را دارند. در رأس آنان، پدر امامان، ويژگي هاي منحصر به فردي دارد كه هيچ ديّار البشري در زمين داراي آن نيست. ويژگي هايي كه نشانگر اين است كه مولاي ما علي(ع)، نگين حلقه ي آفرينش است. به اين ويژگيهاي منحصر به فرد، «اختصاصات» مي گويند.

البتّه اختصاصات اميرالمؤمنين عليبن ابي طالب(عليه السلام)، آنقدر زياد است كه در يك كتاب مفصّل نمي گنجد، به همين دليل، دوازده مورد از آنها را انتخاب و ارائه مي كنيم؛ باشد كه شيعيان و محبّان آن حضرت، از داشتن مولاي بي نظيري چون او، به خود ببالند وشكرگزار خداوند كريم باشند.

الف) دريافت ثواب اعمال تمام مؤمنين
ثوابزيارت امام علي(ع) در زمان حيات و مماتشان، بيش از ساير امامان است. چرا كه ايشان به عنوان پدر و وصيّ اوّل، معلّم ديگر امامان محسوب مي شوند؛ بدينترتيب از ثواب اعمال ديگر امامان و شيعيان آنها، برخوردار مي گردند.
امامصادق(ع) به كسي كه زيارت اميرالمؤمنين (ع) نرفته بود، فرمودند: «بد كارى كردى. اگر از شيعيان ما نبودى به تو نگاه نمى‏ كردم چرا زيارت نكردى كسى راكه خداوند با فرشتگانش، انبياء و مؤمنين زيارتش مى ‏نمايند؟»
آن شخص عرض كرد: «فدايت شوم به اين امر واقف نبودم.» سپس حضرت فرمودند:
«بدانكه امير المؤمنين عليه السّلام نزد حق تعالى از تمام ائمه(ع) افضل و برتر است و ثواب اعمال ايشان براى آن حضرت منظور مى ‏شود. در حالى كه حضرات ائمّه(ع) به مقدار اعمال صادره از خودشان فضيلت و برترى عائدشان مى ‏شود.» (1)

پنج شنبه 1393/3/15

امام علي عليه السلام اسوه اي جامع و انساني است كه عظمت خرد و توان منديهاي روحي - رواني او، وي را الگويي هميشه جاودان براي امروز و فردا و فرداهاي تمامي جوامع ساخته است...

  الف - آيات 5 و 8 و 9 از سوره 76 (انسان):
«انالابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا ... ويطعمون الطعام علي حبه مسكينا ويتيما واسيرا انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء ولا شكورا» .

نيكاناز جامي مي نوشند كه با عطر خوش، آميخته است... [آنان] غذاي - خود را - بااين كه به آن علاقه - و نياز - دارند، به مسكين و يتيم و اسير مي دهند - ومي گويند - : «ما، شما را براي رضاي الهي، طعام مي دهيم و هيچ پاداش و تشكري از شما نمي خواهيم...

تفسير آيه در كلام اهل تسنن و تشيع
34نفر از عالمان معروف اهل تسنن، با نقل حديثي در كتاب هاي خود، اين آيات رادرباره ي ايثار امام علي عليه السلام و خاندان تاب ناك او دانسته اند و تمامي عالمان شيعي، هجده آيه مورد بحث را از افتخارات بي نظير و فضايل بسيار مهم حضرت علي و فاطمه زهرا و فرزندان شان عليهم السلام شمرده اند (1).
ماجراي نزول آيات، بدين گونه بود كه حسن و حسين عليهما السلام بيمار شدند. پيامبر صلي الله عليه و آله با جمعي از ياران به عيادت شان رفتند و به علي عليه السلام گفتند: «اي ابو الحسن! خوب بود، نذري براي شفاي فرزندانخود مي كردي.» .
علي عليه السلام، فاطمه عليها السلام و فضه، رضوان الله عليها، - خادم آنان - نذر كردند، اگر آن دو شفا يابند، سه روز، روزه بگيرند. (طبق برخي از روايات، حسن و حسين عليهما السلام نيز گفتند: «ما هم نذر مي كنيم و روزه مي گيريم.» .
چيزي نگذشت كه هر دو، شفا يافتند در حالي كه از نظر مواد غذايي، دست خالي بودند. علي عليه السلام سه من جو قرض كرد و فاطمه عليها السلام يك سوم آن را آرد كرد و نان پخت.
هنگام افطار،سائلي به در خانه آمد و گفت: «سلام بر شما اي خاندان محمد! مست مندي از مست مندان مسلمانان هستم، غذايي به من دهيد! ايزد، به شما، از غذاهاي بهشتيمرحمت كند!» .
آنان، همه گي، مسكين را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.
روز دوم را نيز روزه گرفتند و موقع افطار، يتيمي نداي كمك سر داد و باز آنان، غذاي خود را به او دادند.
در سومين روز روزه، اسيري از غذاي آنان طلب كرد و باز آنان، ايثار كرده و غذاي خويش بدو بخشيدند و خود با آب افطار كردند.

امامعلي عليه السلام اسوه اسي جامع و انساني است كه عظمت خرد و توان منديهاي روحي - رواني او، وي را الگويي هميشه جاودان براي امروز و فردا و فرداهاي تمامي جوامع ساخته است...

 الف - آيه 61 از سوره 3 (آل عمران):

«فمنحاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءكم ونساءنا ونساءكم وانفسنا وانفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين» .

هرگاه بعد از علم و دانش كه [در باره ي مسيح] به تو رسيده [باز ] كساني ستيزبا تو برخيزند، به آن ها بگو: «بياييد فرزندان مان و فرزندان تان و زنان مان و زنان تان و خودمان و خودتان را بخوانيم آن گاه مباهله مي كنيم و نفرين ايزد را بر دروغ گويان قرار دهيم.

مباهله،به معناي «رها كردن و قيد و بند را از چيزي برداشتن » است; يعني، بنده را به حال خود گذاشتن و عاقبت كار او را به دست ايزد سپردن.

تفسير آيه در كلام اهل سنت

انبوهبي شماري از مفسران اهل سنت «ابناءنا» در آيه را اشاره به حسن و حسين عليهما السلام و «نساءنا» را فاطمه و «انفسنا» را اشاره به علي عليه السلامدانسته اند. كه نشان از چشم گيري مقام علي عليه السلام در عرصه ي اثر بخشيدن به نفرين بر دشمنان و آشكار شدن حق، و در كنار رسول الله بودن و حتيهمانند جان او گرديدن، دارد (1) .

ب - آيه 1- 3 از سوره 70 (معارج):

«سأل سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع من الله ذي المعارج» .

پرسندهاي از عذابي فرود آينده، پرسيد كه ويژه ي كافران است و هيچ كس نمي تواند آن را دفع كند، از سوي ايزد ذي المعارج - صاحب فرشته گاني كه بر آسمان ها صعود مي كنند.


X