دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 58663
تعداد نوشته ها : 33
تعداد نظرات : 5
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

دربارهاميرالمؤمنين عليه السلام، قريب هزار و چهارصد سال است كه گويندگان و نويسندگان و متفكران و شعرا و مرثيه سرايان و مدّاحان اهل بيت و همه - از مسلمان و غير مسلمان، ازشيعه وغير شيعه- سخن گفته اند و تا ابدالدهرهم خواهند گفت؛ ولي درباره اين بزرگوار، به قدري دايره ي سخن، گسترده است كه از هر طرف وارد شويم، ناگفته هايي را مشاهده مي كنيم.
من فكرمي كردم كه اگر بخواهيم امروز يك جمعبندي از شخصيت اميرالمؤمنين عليالسلام ارائه بكنيم، چه بايد بگوييم. منظورم آن جوهر ملكوتي و غير قابل دستيابي آن انسان الهي نيست كه امثال بنده به آن راهي نداريم؛ منظورم همان بخشي از چهره و هويت و شخصيت اوست كه انسانها مي توانند درباره ي آن ببينند، بينديشند واحياناً سر مشق بگيرند. ديدم كار يك خطبه و يك ساعت و اينها نيست؛ اين شخصيت، ابعاد خيلي عظيمي دارد. «هو البحرمن اي النواحي اتيته »!(1) نمي شود يك جمعبندي به دست مخاطب داد؛ كه بگوييم اميرالمؤمنين،اين است.
بله، مي توانيم از ابعاد مختلف وارد بشويم و به قدرفهم و همت و بصيرت خودمان، چيزي درباره ي اين بزرگوار عرض بكنيم. من فكركردم، ديدم شايد بشود صد صفت- كه همين تعبير صد، در بعضي از روايات هم آمده است - صد خصوصيت در اميرالمؤمنين پيدا كرد؛ چه خصوصيا ت معنوي، مثل علم آن حضرت، مثل تقوا، زهد، حلم و صبرآن حضرت كه خصال نفساني اوست، چه خصوصيات رفتاري او به عنوان يك پدر، يك شوهر، يك شهروند، يك سرباز، يك فرمانده و يك حاكم؛ يا خصوصيات آن حضرت در برخورد با مردم: يك انسان متواضع، عادل، تدبير كننده ي كارهاي مردم و يك قاضي
شايد بشود صد صفت اين جوري براي اميرالمؤمنين شمرد؛ كه اگركسي بتواند اين صد صفت را با بيان جامعي، گويا و رسا بيان كند، اجمالاً توانسته است صورت نسبتاً كاملي ازاميرالمؤمنين، ارائه بدهد. منتها دايره ي اين صفات هم به قدري باز، وسيع و گسترده است كه براي هر كدام، اقلاً بايد يك كتاب نوشت.
فرض بفرماييد ايمان اميرالمؤمنين، مورد نظر باشد، البته آن خصوصيتي كه من مي خواهم درباره ي آن عرض بكنم، ايمان نيست، بعد عرض خواهم كرد؛ ليكن اميرالمؤمنين، يك انسان مؤمن بود، يعني يك فكر، يك ايمان و يك عقيده، در اعماق وجود او راسخ بود. خوب، اين ايمان را با ايمان چه كسي مقايسه كنيم كهعظمت ايمان اميرالمؤمنين معلوم بشود؟ خود او مي فرمايد: «لو كشف الغطاء ماازددت يقيناً»؛(2) اگر پرده ي غيب برافتد و من غيب - يعني ذات مقدس باري تعالي، فرشتگان، بهشت، جهنم و همه ي آنچه را كه اديان از غيب وملكوت اين عالم بيان كرده اند - را با همين چشم ظاهري ببينم، يقين من از آنچه هست، بيشتر نخواهد شد.

سه شنبه 1393/4/10

درباره شخصيت على بن ابي طالب، از حقيقت ناشناخته او صحبت كنيم، يا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلًا على- عليه السلام- يك بشر ملكى و دنيايى است كه ملكيان از او سخن گويند يا يك موجود ملكوتى است كه ملكوتيان او را اندازه‏گيرى كنند؟ اهل عرفان درباره او جز با سطح عرفانى خود و فلاسفه و الهيون جز با علوم محدوده خود با چه ابزارى مى‏خواهند به معرفى او بنشينند؟تا چه حد او را شناخته‏اند تا ما مهجوران را آگاه كنند؟

ضرت امير عليه السلام در مورد كلام الله مجيد مي فرمايد:

«فتجلي لهم سبحانه في كتابه من غير أن يكونوا رأوه بما أراهم من قدرته ...» (1)

يعنيخداوند در لابلاي آيات قرآن و سطور آن خود را به بندگان نشان داده است چراكه هر كس را از سخن او مي توان شناخت «از كوزه برون همان تراود كه در اوست».

و نيز ايشان فرموده: «المرء مخبوء تحت لسانه»(2) «تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد.»

و باز همان حضرت فرموده است كه «رسولك ترجمان عقلك و كتابك أبلغ ما ينطق عنك»(3) يعني فرستاده تو نشان دهنده ميزان رأي و انديشه و عقل توست و نوشته تو نيز رسا ترين گوينده اي است كه از جانب تو سخن خواهد گفت.

بهنظر نگارنده اين سطور، بالاترين مصداق اين كلمات حضرت، خود ايشانند و همانطور كه به فرموده آن حضرت، خداوند در قرآن متجلي است، روح بلند خود آن حضرت نيز در لابلاي كلمات اعجاز آميز نهج البلاغه براي ما تجلي مي كند. اگركسي با نهج البلاغه مأنوس باشد اين مدعا را به راحتي تصديق مي نمايد.

آنوقت كه در زمينه زهد و بي رغبتي به دنيا سخن مي گويد گويي شخصي است كه ابدا از لذات دنيا خبر ندارد و هيچ كس اگر امام علي عليه السلام را نشناسد باورش نمي شود كه او حاكم سرزمين وسيع اسلامي بوده است و وقتي در مورد مرگ وعالم برزخ سخن مي گويد گويي از آن عالم برگشته يا آن را عيانا مشاهده مي نمايد. چنانچه خود در مورد متقين فرمود: «فهم و الجنة كمن قد رءآها ... .» (4)


شنبه 1393/2/27

بخش زيادي از منابع تاريخ صدر اسلام به بيان روايات و حكايات مربوط به فضائل اميرالمومنين عليه السلام اختصاص دارد. كاركرد اصلي اينگونه روايات زياد كردن توجه مخاطبين به جايگاه آن حضرت و ايجاد زمينه براي پذيرش فرمايشات و موضعگيري هاي ايشان است. علاوه بر آن مطالعه فضائل و مناقب امامسبب مي شود تا محبت قلبي مومنان نسبت به ايشان راسختر گردد، محبتي كه بر اساس روايات ارزش بسيار زيادي در درگاه الهي دارد. از همين رو مي بينيم كه بسياري از علماي ما – همچون علامه حلي (متوفي726 ه)- و حتي عده اي از دانشمندان بزرگ اهل سنت - همچون حاكم نيشابوري (متوفي405 ه) و اخطب خوارزمي(متوفي568 ه) - به جمع آوري فضائل و مناقب ايشان اقدام كرده اند.

به تبعيت از روايات مذكور، شعراي يرجسته ما هم اشعار زيبايي در فضيلت امام سروده اند كه پيوسته مورد توجه علاقه مندان بوده است.

جالباست كه با وجود فشارهاي دشمنان امام در مورد كتمان فضائل حضرت و از بين بردن شيعيان و ارادتمندان و همچنين ترس حاكم بر بسياري از پيروان ايشان در نقل اينگونه مطالب، باز هم حجم بسيار زيادي از ميراث تاريخي ما را مباحث فضائل تشكيل مي دهد.

همچنين دشمنان تلاش مي كردند با جعل مناقب و فضايل موهوم براي ديگران از تاثيرگذاري روايات معتبري كه براي امام است جلوگيري نمايند. از همين روست كه مي بينيم در بسياري از كتب روايي اهل سنت در كنار بابي كه براي نقل فضايل حضرت نوشته شده است، ابوابي هم براي ذكر فضائل ديگران وجود دارد و حتي چه بسا فضايل برخي از خلفا پررنگتر از امام نگاشته شده است. البته ما معتقد نيستيم كه ديگر صحابه فضائلي نداشتند يا اينكه نبايد فضائل آنها را در كتب نقل كرد. لكن معتقديم كه اگر پژوهشي منصفانه صورت گيرد مشخص مي شود كه فضائل امام در قياس با آنان همچون فضيلت نور خورشيد بر نور ستارگان است .

شنبه 1393/2/27

مولاي متقيان علي عليه السّلام الگوي تمام نماي سيره رفتاري پيامبرعظيم الشأن اسلام صلي الله عليه وآله است. امـام عـلى عـليـه السـّلام تـلاش مـى كـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله بـخـورد و بـيـاشـامـد و زنـدگـى كـنـد. 

سفره اي ساده و بي ريا

امام على عليه السّلام تهيدست نبود، از دسترنج خود توليد فراوانى داشت وقتى فقراء و يـتـيـمـان را دعـوت مـى كرد، بر سر سفره انواع غذاهاى رنگارنگ مى گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها مى كرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشك مى خورد.

احنف بن قيس مى گويد:

روزى بـه دربار معاويه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شيرين پيش من آوردند كه تعجّب كردم .

آنگاه طعام ديگرى آوردند كه آنرا نشناختم .

پرسيدم : اين چه طعامى است ؟

معاويهجواب داد: ايـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهيّه شده ، آن را با مغز گوسفند آميخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِيشكر در آن ريخته اند.

احنف بن قيس مى گويد: در اينجا بى اختيار گريه ام گرفت و گريستم .

معاويه با شگفتى پرسيد: علّت گريه ات چيست ؟

گفتم: به ياد على بن ابيطالب عليه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسيد. فرمود : ميهمان من باش .آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.


دوشنبه 1393/2/1

پيش گفتار

امير مؤمنان عليه السلام مي فرمايد:

«از آن لحظه كه پيامبر خداصلي الله عليه وآله رحلت كرد همواره مظلوم بوده ام (1).

ابن شهرآشوب روايت مي كند كه حضرت بر منبر نرفت، جز آن كه در پايان كلامش، پيش از پايين آمدن از منبر اين جمله را مي فرمود:

مازلت مظلوما مذ قبض رسول الله صلي الله عليه وآله حتي يومنا هذا. (2)

روزي يك نفر اعرابي در بين سخنان حضرت عليه السلام فرياد زد:

«وا مظلمتاه ».

حضرت علي عليه السلام او را به حضور طلبيد، هنگامي كه نزديك شد، به او فرمود:

به تو يك بار ستم شده است و به من به تعداد مدر و وبر ظلم شده است. (3)

مدر به معني كلوخ و وبر به معني كرك حيوانات است، و اين كنايه از كثرت است. و در روايتي اين اضافه آمده است:

هيچ خانه اي از عرب نيست، جز اين كه مظلمه و حق من بر گردنشان است واز هنگامي كه اين جا نشسته ام، همواره مظلوم بوده ام. (4)

مظلوميتاميرالمؤمنين عليه السلام به يك جهت محدود نمي شود و همواره در جهات مختلف، اين مظلوميت ساري و جاري بوده است. يكي از اين جهات مظلوميت، عدم درك صحيح از معارف و مقاماتي است كه پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله اسلامبراي آن حضرت عليه السلام برشمرده اند. اين مظلوميت، علاوه بر آن حضرت به شيعيان و دوستان حضرت اميرعليه السلام نيز سرايت كرده است و همواره در طول تاريخ عده اي كه اكثرا عداوت و غرض سوء داشته اند اقسام تهمت ها و افتراها را به شيعيان نسبت مي دهند. متاسفانه اين اقدامات ناپسند تا زمان حاضر نيز ادامه يافته است.

فردي در جريده اي با متهم كردن شيعه و امام علي عليه السلام مقاله اي نوشته، كه ادب مانع نقل آن است.

از اين رو تنها قطعه هايي را كه اين نويسنده آن ها را تخطئه و مسخره كرده است مي آوريم:

«اعتقادبه اين كه هر كه ولايتش درست نباشد، نماز و روزه و ساير اعمال عباديش نيز درست نيست، اعتقاد به اين كه قرآن واقعي در دست ما نيست... اعتقاد به اين كه هر كس حب ائمه را در دل داشته باشد، همه گناهانش بخشيده شده و وارد بهشتمي شود و هر كس حب آن ها را نداشته باشد، روي بهشت را نخواهد ديد... (5) »

متاسفانهايشان هيچ سند و مدركي از شيعه ارايه نداده است و گرچه اين نسبت ها به اينصورت، درست نيست و آميخته با تحريف است ولي از آن جا كه مظلوميت امام علي عليه السلام در صحنه تهمت هاي ناروا ريشه اي قديم و قويم دارد، در اين مقاله به احاديثي استناد مي كنيم كه مقبول همه مسلمانان اعم از شيعه و سني باشد و پاسخي در خور به اين نويسنده مي دهيم.

در آغاز توجه به چند نكته ضروري است;

جمعه 1392/11/18
X