دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 58363
تعداد نوشته ها : 33
تعداد نظرات : 5
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

از واقعه بسیار مهم غدیرخم دو نکته مورد غفلت قرارگرفته است. یکی آنچه در پیرامون این واقعه رخ داده است ودیگر متن کامل خطبه غدیر که کمتر به ان پرداخته شده و عموم شیعیان از متن کامل آن بی خبرند. در اینجا تنها به مطلب اول اشاره ای خواهد شد.

ابنلیلی کندی می گوید: از زیدبن ارقم (یکی از اصحاب معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله) سؤال شد: آیا تو شنیدی که پیامبر در روز غدیر فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. کسی که من رهبر او هستم پس علی رهبر اوست. زید در پاسخ گفت: نعم قد قالها له اربع مرّات؛ آری شنیدم که پیامبر این سخن را چهار باردرباره او گفت. [1]

حوادث قبل از خطبه غدیر خم:

درذى الحجه سال دهم هجرى پیامبر (ص) تصمیم گرفت به مکه رفته و آخرین حجّ خودرا در معیّت مؤمنان بجا آورده و مناسک حج ابراهیم را عملا به آنان بیاموزد، پس از انجام مراسم حج فرشته وحى بر رسول خدا (ص) نازل شد و این آیه را ابلاغ نمود: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ‏:اى رسول ما، آنچه راى از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن، چون اگراین عمل راى انجام ندهى، رسالت خدا راى انجام نداده‏اى و خداوند تو راى ازشرّ مردم حفظ مى‏کند) [2] آنگاه پیامبر (ص) مردم را در منطقه‏اى به نام (غدیر خم) متوقّف فرمود و درنگ نمود تا سایر مسلمانان نیز به آن منطقه برسند، [3]

دسته ها : حواشی غدیر
دوشنبه 1394/3/25

به نام خداوند بخشاینده مهربان

حمد و ثنای الهی

ستایشخداوندی را که در یگانگی، والا و در بی‌همتایی، نزدیک و در اقتدار شکوهمند، و در ارکان خود بسی بزرگ است. دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آن که او در مقام خوش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند. بزرگی که پیوسته بوده و ستوده‌ای که همیشه خواهد بود. پدید آورنده آسمان‌های بلند و گستراننده گستره شده‌ها و فرمانروای مطلق زمین‌ها و آسمان‌هاست و بی‌اندازهپاک و بی‌نهایت پاکیزه است. پروردگار فرشتگان و روح‌القدس و نسبت به هر آنچه آفریده، فزون‌بخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اویند. هردیده‌ای را می‌بیند، و هیچ دیده‌ای را توان دیدار او نیست.

بزرگوار و بردبار و بخشنده‌ایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد.

دراجرای کیفر مجرمان شتاب نمی‌کند و به عذابی که در خور آنند تعجیل نمی‌نماید. به اسرار نهان و به سویداء سینه‌ها آگاه است و هیچ رازی از او پوشیده نیست و هیچ امر پنهانی او را به اشتباه نمی‌افکند.

بر همه اشیاء، محیط و بر همه چیز، چیره و بر هر نیرویی غالب و بر هر کاری تواناست.نیست مانندی برایش و حال آن که او پدید آورنده همه موجودات است از نیستی. جاودانی که به عدل، پایدار است و خدایی جز او نیست. سرافراز و حکیم و والاتر از آن که به دیده‌ها مشهود گردد ولیکن او هر دیده‌ای را در می‌یابد وبر هر چیز دقیق و آگاه است.

خداوند، بزرگوار و بردبار و بخشنده‌ایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد.

بهدیده هیچ بیننده در نیامده تا وصفش ممکن شود و احدی را از چگونگی پیدا و پنهانش آگاهی نیست مگر به همان مقدار که خود (عزّوجلّ) از خویشتن خبر داده است.

و گواهی می‌دهم او خدایی است که هستی، آکنده قداست اوست و آغازِ بی آغاز و انجام بی فرجام (همه هستی) به نور او احاطه شده است.

فرمانشبی مشورت مستشاری جاری و نافذ است و قضا و تقدیرش بی مدد همکاری، بر کائنات حکومت دارد و در تدبیر امر خلقش، هیچ نقص و بی نظمی نیست.

دسته ها : حدیث غذیر
دوشنبه 1394/3/25

  علی (ع) پس از فراغت از کار بیعت، عاملان خودرا روانه ی ایالت های اسلامی ساخت، عثمان پسرحنیف را به بصره، عماره پسر شهاب را به کوفه، عبیدالله پسر عباس را به یمن، قیس پسر سعد بن عباده را به مصر و سهل پسر حنیف را به شام فرستاد. این حاکمان در کارخود توفیقی نیافتند؛ چرا که مردم از کسی که برآنها حاکم بود، فرمان می بردند. و اگر حاکمی دیگر می خواست جای او را بگیرد، باید نیرویی فراوان در اختیار داشته باشد که اگر کار به درگیری رسید، از وی حمایت کند، یا دفتر مرکزی چنان باشد که سراسر ایالت ها از آن حساب برند، یا حاکمی که معزول شده، فرمان بپذیرد و از کارکناره گیرد، یا مردم به آن درجه از فرمان برداری رسیده باشند که اگرحاکمایستادگی کرد، او را برانند. هیچ یک از این شرط ها در شهرهایی که این حاکمان به آنجا می رفتند، موجود نبود.
در مدینه نیز کار از هر جهت موافق رأی امام پیش نمی رفت. از خاندان اموی و گروه بسیاری از مصریان و هواخواهان عثمان که از آغاز با خلافت او موافق نبودند، بگذریم، بعضی از بیعت کنندگان نیز زمزمه ی مخالفت آغاز کردند.
طلحه و زبیر چشم به خلافت دوخته بودند و چون بدان نرسیدند، انتظار حکم رانیمی بردند. امام علی (ع) آنان را درخور تعهد چنین کاری نمی دید. چندی پاییدند و چون روی خوش از علی (ع) ندیدند، از او شکوه کردند که چرا ما را در کار دخالت نمی دهی، و امام در پاسخ آنان فرمود:
«به خدا که مرا به خلافت رغبتی نبود و به حکومت حاجتی نه. شما مرا بدان واداشتید و آن وظیفه را به عهده ام گذاشتید».
و چون از پای ننشستند گفت:
«بیعت شما با من بی اندیشه و تدبیر نبود و کار من و شما یکسان نیست. من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود».
و نیز به آنان فرمود:
جمعه 1394/2/25
چون خبر رحلت پیغمبر(ص) در سرزمین عربستان پراکنده گردید، بیشتر قبیله ها ونومسلمانان به آیین جاهلیت دیرین بازگشتند؛ چرا که رها کردن آیین پدران برای آنان دشوار بود و دشوارتر از آن، پرداخت زکات، که آن را نشانه ی سرشکستگی می شمردند.

خبر مرتد شدن این مردم به مدینه رسید و در شهرها و شهرکها اثر گذاشت. اما تنی چند که آینده نگر بودند، می دانستند کار حکومت قبیله ای پایان یافته و دری که اسلام به روی مردم این سرزمین گشوده است، بسته نخواهد شد و به سود آنان خواهد بود که از اسلام پشتیبانی کنند. ابوسفیان که تا توانست، با پیغمبر(ص) جنگید و در فتح مکه از بیم کشته شدن، به سفارش عباس، عموی پیغمبر(ص) به زبان مسلمان شد و در دل دشمن اسلام بود، فرصت را غنیمت شمرد ونزد علی(ع) آمد و گفت: «چه شده است که کار حکومت را باید پست ترین خاندان از قریش عهده دار شود؟ به خدا اگر بخواهی مدینه را پر از سوار و پیاده می کنم».
علی(ع) گفت: «ابوسفیان، از دیرباز دشمن اسلام بوده ای».
علی(ع) از آنچه در دل او بود و از آنچه در بیرون می گذشت، آگاه بود و می دانست برای باقی ماندن نام مسلمانی، باید خاموش بنشیند و با در دست گیرندگان حکومت مدارا کند. او در این باره چنین می‌ گوید:
«دامن از خلافت درچیدم و پهلو از آن پیچیدم و ژرف بیندیشیدم که چه باید کردو از این دو کدام شاید؟ با دست تنها بستیزم یا صبر پیش گیرم و از ستیز بپرهیزم؟ که جهانی تیره است و بلا بر همگان چیره؛ بلایی که پیران در آن فرسوده شوند و خردسالان پیر و دین دار تا دیدار پروردگار در چنگال رنج اسیر، چون نیک سنجیدم، شکیبایی را خردمندانه تر دیدم».
چون دید مردم او را رها کردند و به سوی دنیا رو آوردند، با آن که می توانستبا آنان درافتد و حقّی را که از آن اوست، بازستاند، لب فرو بست و چیزی نگفت؛ چنان چه خود گوید:
جمعه 1394/2/25

جنگ خیبر در سال هفتم هجرت روی داد. یهودیانی که در قلعه ی خیبر به سر می بردند، وضع نامعلومی داشتند و چنان که نوشته شده است بعضی از آنان در جنگ خندق ابوسفیان را یاری کردند. احتمال حمله ی آنان به مدینه می رفت. رسول خدا به سروقتشان رفت؛ اما یهودیان ایستادگی کردند. قلعه ی قموص بیست روز درمحاصره ماند. سرانجام پیغمبر(ص) فرمود: «فردا پرچم را به دست کسی می دهم که خدا و رسول را دوست می دارد و خدا و رسول او را دوست می دارند و با پیروزی باز می گردد».
سران مهاجر و انصار خود را نامزد این مأموریت کردند. بعد، رسول خدا(ص) پرسید: «علی کجاست؟»
ــ «درد چشمی سخت دارد».
ــ «او را بخوانید».
علی(ع) در حالی که چشمان خود را بسته بود، پیش پیغمبر(ص) آوردند. رسول خدا آب دهان در چشم او انداخت؛ چشم وی خوب شد.
در این جنگ، مرحب که دلیرترین رزمندگان یهود بود، به دست علی(ع) کشته شد و مسلمانان پیروز گردیدند.
***
در سال هشتم از هجرت، مکه گشوده شد. علی(ع) بت هایی را که در خانه ی کعبه نهاده بودند، برانداخت و برای افکندن بت ها بر دوش پیغمبر(ص) بالا رفت. با فتح مکه، قریش خواه و ناخواه تسلیم شدند. پس از نبرد حنین، ثقیف نیز دست ازمقاومت کشید. با مسلمانی پذیرفتن این دو خاندان بزرگ عرب، دیگر قبیله ها ایستادگی را بی اثر دیدند.
علی(ع) علاوه بر شرکت در غزوه ها، که رسول خدا(ص) خود در آنها حاضر بود، فرماندهی چنین سریه را به عهده داشت؛ از آن جمله سریه ای است که در سال هشتم هجری به سوی بنی سعد به فدک روانه شد.
به رسول خدا خبر دادند، بنی سعد می خواهد یهودیان خیبر را یاری دهند. پیغمبر، علی(ع) را با صد تن به سروقت آنان فرستاد. علی(ع) با مردم خود شب ها راه می رفت و روز را کمین می کرد. چون به آبی که «هَمج» نام داشت و میانخیبر و فدک بود، رسید، مردی را دید و از او حال بنی سعد را پرسید. گفت: «اگر مرا امان دهید، شما را به سروقت آنان می برم». چون امانش دادند، وی آنان را بر سر بنی سعد برد و در این سریه غنیمت قابل ملاحظه ای به دست مسلمانان افتاد.
يکشنبه 1394/2/20

امام علی بن ابی طالب به قول قالب در روز سیزدهم رجب دیده بر جهان گشود. تربیت او را رسول خدا عهده دار گردید. علی در اسلام از دیگران پیشی گرفت و اولین یاور پیامبر اسلام گردید. او در زمان فتنه قریش بر بستر پیامبر قرار گرفت و جان شیرین را در راه پیامبر به خطر افکند تا پیامبر فصل هجرت را بیاغازد. از این پس، همواره در کنار پیامبر بود. در غالب جنگ ها شرکت کرد که سرآمد آنها، جنگ خندق و خیبر است. سال هشتم هجری، سال فتح مکه، بر دوش پیامبر به پاکسازی کعبه از بتان جاهلیت پرداخت. رسول خدا (ص) دو ماه پس از سفر حج به دیدار معبود شتافت؛ در حالی که علی وعده ای از خواص در تجهیز پیامبر بودند، گروهی در سقیفه در فکر حکومت به سر می بردند.
در اسلام مراسم خاکسپاری از اهّم امور است سؤال اینجاست که چرا مسلمانان برای درک فضیلت تجهیز رسول خدا گرد نیامدند؟
بهرحال جدال بالا گرفت و ابوبکر بر مسند خلافت تکیه زد. از این پس کسی به علی روی خوش نشان نداد یا اگر داد دل و زبانش یکی نبود. در آن روزگار تنها کسی که به یاری سنت رسول پرداخت دخت گرامش بود که او نیز چندی نپایید و بدین ترتیب غمی بر غمهای علی (ع) افزود.
پس از رحلت پیامبر(ص) بیشتر قبایل و نو مسلمانان به آیین جاهلیت بازگشتند،چرا که ترک آیین پدران و پرداخت زکات را بر نمی تافتند. اما هوش مندان قریش از جمله ابوسفیان می دانستند که زمان حکومت قبیله ای به سرآمده و باب اسلام هرگز بسته نخواهد شد. لذا ابوسفیان وقت را غنیمت شمرد، نزد علی آمد ودم از هواخواهی او زد. علی (ع) که از نیت او خبر داشت، دانست که باید سکوتکند و با خلفا مدارا نماید. او خلافت را حق می دانست، اما دین و وحدت مسلمانان را از آن واجب تر می پنداشت.
امام(ع) در سال های گوشه نشینی به جمع آوری قرآن پرداخت و پیوسته مسلمین را به خواندن و درک مفاهیم قرآن فرا می خواند.
يکشنبه 1394/2/20
قرآن را که می گشاییم، دهها و حتی صدها آیه روشن گر و الگو بخش می یابیم کهنشان از رادمردی جاودانه دارد، والا گوهری که افزون بر مقام عصمت که ارزشیبس گرانبهاست فضایل کیمیاگون او در آینه آیات به خوبی بیان شده است و اکنون که چهارده قرن از زمان حیات امام علی علیه السلام می گذرد، گویی او، انسان امروز جامعه ماست و یکایک ویژگی های وی، به مثال آفتاب عالم تاب، تمامی افراد را از ظلمت های زندگانی رهایی می بخشد و اینک که در ماه رمضان نسیم روح بخش سخنان خداوندی، رواق وجودمان را با عطر خود، معنویتی دیگر می بخشد، برخی از آیات قرآن کریم را درباره امیرمؤمنان علی علیه السلام با نگاه دل می بینیم و سیمای علی را در آینه قرآن نظاره می کنیم:

لیلة المبیت

«ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤوف بالعباد*بعضی از مردم [با ایمان و فداکار همچون علی علیه السلام در لیلة المبیت، به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله]جان خود را در برابر خشنودی خدامی فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است».(1) مفسر معروف اهل تسنن، ثعلبی می گوید: هنگامی که پیامبر اسلام تصمیم به هجرت از مکه به مدینه گرفت، برای تحویل امانت های مردم و پرداخت پول های آنان، علی علیه السلام را به جای خود قرار داد وشب هنگام که به سوی «غار ثور» حرکت نمود و مشرکان اطراف خانه او را محاصره کرده بودند، دستور داد علی علیه السلام در بستر اوبخوابد و پارچه سبز رنگی(برد خضرمی)که مخصوص خود پیامبر بود، روی خویش بکشد. در این هنگام خداوند به «جبرئیل» و «میکائیل» وحی فرستاد که من بین شما برادری ایجاد کردم و عمر یکی از شما را طولانی تر قرار دادم ، کدام یک از شما حاضر است ایثار به نفس کند و زندگی دیگری را برخود ترجیح دهد. هیچ یک حاضر نشدند. به آنان وحی کرد اکنون، علی علیه السلام در بستر پیامبر خوابیده است و آماده فدای جان خویش است. به زمین روید و حافظ و نگاهبان او باشید. هنگامی که جبرئیل بالای سر و میکائیل پایین پای علی نشسته بود، جبرئیل می گفت: «به به! آفرین بر تو ای علی! خداوند به واسطه تو بر فرشتگانافتخار می کند». آن گاه آیه «و من الناس ...» نازل شد و در آن صفات علی علیه السلام بیان گردید.(2)

ابن ابی الحدید معتزلی از اهل سنت درباره تفسیر این آیه بر این باور است کهحماسه علی علیه السلام در لیلة المبیت - شب خوابیدن به جای رسول الله صلی الله علیه و آله - مورد تایید همگان است و غیر از کسانی که مسلمان نیستند وافراد سبک مغز، آن را انکار نمی کنند.(3)
يکشنبه 1394/2/20

یا علی" همیشه فکر میکردم که تو مرا فراموش کرده ای و چقدر متاثرم و امروز برحال زار خودگریه می کنم !...

خوشداشتم که وجود غم آلود خود را به زمان تو می آوردم و خودم را به تو می سپردم،خوش داشتم در غدیرت بودم وتو نی وجودم را با هنرمندی خود می نواختی واز لابلای زیر و بم و تار و پود وجودم،سرود عشق و آوای تنهایی سر میدادی.

می خواستم که غم های دلم را بر تو بگشایم و تو (اکسیر صفت) غم های کثیفم را به زیبایی مبدل کنی و سوز و گدازم را تسکین بخشی.

میخواستم که پرده های جدیدی از ظلم و ستم را که بر شیعیانت میگذرد، رابر همگان نشان دهم و کینه ها و حقه ها وتهمت ها و دسیسه بازی های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایم.

ایعلی مادر بزرگم از لابلای داستان های شبانه اش تو را به من شناساند و تو در اعماق قلبم و روحم شنا کردی و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم، بگذار اعتراف کنم هر گاه تو را ندیدم ،خود را تنها دیدم

یاعلی امروز از احساسات و افکار خود خجلم و گاهگاهی از غیر طبیعی بودن خودم شرم می کنم، چقدر خودم را ندیده بودم ،چقدر خودم را ندیده گرفته بودم، اما امروز می خواهم با تو بیشترآشنا شوم ،می خواهم با توهم راز و همنشین شوم.

ایعلی! تو مرا به خویشتن آشنا کن من از خود بیگانه ام، همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی یابم . تو دریچه ای به سوی من باز کن و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز ببر و زشتی ها و زیبای های دنیا را به من نشان بده.

يکشنبه 1393/10/7
برخیبر این باور بودند و گفتند که بعد از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله، کتاب خدا ما را بس است: «حسبنا کتاب الله».[1] و این یعنی تمسک به یک متن ساکت، بی ‌آنکه به سخنگو و مفسر واقعی آن رجوع شود و نیز به کار بستن قانوناساسی در جامعه بی آنکه فردی آگاه [2]، متولی اجرای آن باشد.

دو کارکرد مهم اجتماعی پیامبر خاتم
ایناعتقاد، در عمل، سبب تعطیلی دو کارکرد مهم پیامبر صلی الله علیه و آله در جامعه شد. یکی اینکه او به حکم الهی مبیّن و مفسر آیات قرآن بود تا مردم این قانون اساسی را از او فراگیرند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»[3] ؛ و قرآن را [هم‏] به سوىتو نازل کردیم به خاطر اینکه براى مردم آنچه را که براى [هدایتشان‏] به سویشان نازل شده بیان کنى.
و دیگر اینکه او متولی اجرای احکام دین، و قوانین قرآن کریم در جامعه بود. آیات ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله بر مردم و الزام مردم به پیروی از دستورات آن حضرت[4] همه بر این اساس استوار است.
این خود نشان می ‌دهد قرآن کریم، بی معلم، رسالت هدایت[5]، و بی ‌متولی، وظیفه ‌ی زدودن اختلاف از جامعه [6] را هرگز آنگونه که باید ادا نخواهد کرد.
برای همین لازم بود آن دو شأن رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ پس از ایشان همچنان در امت اسلامی تداوم داشته باشد. برای همین، عقل حکممی ‌کند پس از او کسی در مسند جانشینی او قرارگیرد که شبیه ‌ترین افراد بهآن حضرت باشد، به ویژه در اجرای این دو رسالت؛ هم تبیین کننده ‌ی وحی الهیباشد (قرآن و معارف الهی)، و هم بتواند جامعه اسلامی را به مانند رسول خداصلی الله علیه و آله بر اساس آموزه ‌های وحیانی و نه نفسانی اداره کند.

شنبه 1393/9/22

اشاره

قرآنکریم به فضیلت و ولایت امام علی (ع) تصریح کرده است. مفسران و اندیشمندان شیعه و نیز برخی از مفسران و علمای اهل سنت به شرح این آیات پرداخته و دلالت آنها را به عظمت و جایگاه رفیع امام علی (ع) مسلم دانسته اند. عظمت امام علی (ع) همواره مورد توجه تعداد زیادی از اندیشمندان اهل سنت قرار گرفته به طوری که علمای شیعه معمولاً برای اثبات ولایت امام (ع) از منابع اهل سنت بهره جسته اند، سپس با نقد و بررسی نظرات آنان دلایلی بر ولایت و فضیلت امام علی (ع) اقامه کرده اند. مقاله پیش رو نیز بر همین روال و به روش کتابخانه ای به بیان دیدگاه امام فخر رازی در این باره پرداخته و سپس به نقد و بررسی آرای وی می پردازد.

استناد به احادیث امام علی (ع)

فخررازی بر این باور است که در نمازهای یومیه باید آیة «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» را به صورت جهر قرائت کرد و برای بیان نظریه خود به حدیث امام علی (ع) استناد می نماید. «کانَ علی بن ابیطالب (علیه السّلام) یقول: یا مَن ذکره شرفٌ للَّذاکرین؛[1] ای کسی که ذکرش موجب شرف برای ذکر کننده است» با توجه به این عبارت چگونه شایسته است برای انسان عاقل که آن را آهسته بخواند؟

فخر رازی سخن امام علی (ع) را بر دیگر اقوال ترجیح می دهد و این نشان دهنده آن است که به مقام علمی امام علی (ع) کاملاً واقف است.

دوشنبه 1393/8/19
X